در این روز ها تنش ها در شرق میانه به نکته دیوانه وار خود رسیده است ، دو قدرت منتطقوی شرق میانه ایران و اسراییل بعد از به شهادت رسیدن اسماعیل هنیه شاخ به شاخ شده اند تا حدیکه بسیاری در انتظار جنگ سوم جهانی اند و آنرا مانند مار کبرا خط و خال می دهند و یا سناریوی تازه یی برایش می ریزند و شعر تازه برایش می سرایند . ولی آیا موضوع به همین ساده گی است که کشتن یک مهمان ایران باعث به میدان کشیدن قدرت شود که می خواهد در معادله دنیا یا حداقل در معادله منطقه حرف نه بل حرف های داشته باشد .
می خوام بصورت مختصر بروم روی اینکه به نظرم ایران نمی تواند و نمی خواهد بجنگند نه از اینکه توان آنرا ندارد بل از روی اینکه اینکشور در استراتیژی منطقوی خود اهداف را نشانی نموده که برآورده شدن برایش زمان بر است و تا آنزمان دست به اسلحه بصورت مستقیم بردن از دید سیاسی کم هوشی بشمار می رود .
من به این نتیجه رسیده ام که با ده 10 دلیل ایران نمی خواهد روی پله های چنگ بایستد برای اینکه این ده مورد برای برد ایران در میدان نبرد با اسراییل بسیار مهم اند ؛ این ده مورد چیست ؟
هریک را برمی شماریم :
1- موازنه قدرت : هر و کشور دارای قدرت نظامی خوب اند که در منطقه حرف اول است ، به گفته جرج بایدن ریس جمهور امریکا ایران دارای اتش راکتی بسار قوی و حساب شده یی است که در پهلوی آن دارای تخنیک ساخت عالی پهباد بوده که در جنگ اوکرایین با تحویل دهی این پهباد ها به روسیه کارایی این اسلحه را در میدان نبرد به نمایش گذاشت و به همین سبب دارای قدرت نظامی در عرصه های دیگر نیز است . در پهلوی آن اسراییل نیز یکی از قدرت های بزگ نظامی منطقه بشمار می رود که در ساخت بهترین های تولید نظامی سرامد است . در این موارد یک موازنه میان ایندو دیده می شود که مانع حمله مستقیم ایران به اسراییل می شود .
2- تحریم ها : ایران همین اکنون در تحت تحریم های بین المللی قرار دارد و این تحریم ها توانسته تا اندازه زیادی بر پیکر اقتصاد این کشور صدمه وارد کند ، این تحریم ها بر صادرات و واردات این کشور و از این طریق فشار بر تولید و بازار های داخلی و خارجی و در محدود کردن بازار های بین المللی و دسترسی ایران به تکنالوژی های جدید که می توانست تولید را در ایران رونق بیشتر دهد محدود نموده است . از این دید ایران هیچگونه علاقمندی به افزایش تحریم ها و وضع کردن تحریم های جدید ندارد که با اعمال آن می تواند اقتصاد ایران و سطح رفاهیت را در این کشور به یک مسیر دشوار قرار خواهد داد .
3- استراتیژی تهاجمی : ایران از دیر زمان است که دست به حمله مستقییم نزده است و تجربه جنگ ایران عراق برای ایران نشان داد که درگیر شدن مستقیم با هرکشوری که باشد می تواند زیان بار تر برای ایران و اقتصاد ایران باشد . از این سبب ایران حالا کشوریست که دارای بیشترین گروپهای نیابتی یا همان ستون های پنجمی است که از طریق این گروپ ها منافع ملی ایران را در منطقه تامین و سیاست ها و پالیسی های ایران را تطبیق می کند . ستون های پنجم ایران در عراق ، سوریه ، لبنان ، اردن ، یمن ، افغانستان ، پاکستان ، تاجکستان و آذربایجان توانسته اند صلابت این پالیسی ها را برای این کشور ها و قدرت های بزرگ به نمایش گذارند که این امر باعث شده است تا قدرت های بزرگ چهان ایران را مانند قدرت منطقه بدانند و معامله های در حد یک قدرت منطقه با این کشور داشته باشند .
4- اهداف ملی و منطقوی : ایران مانند قدرت های دیگر در پالیسی ها و استراتیژی های خود هدف های ملی و منطقوی را دنبال می کند که تمایل به آن ندارد این اهداف با هدف های دیگر قدرت ها بخصوص قدرت های جهانی برخورد غیر معقول کند و از جانب اهداف منطقوی ایران تقاصا می کند تا در تنش زدایی بسیار فعال باشد برای اینکه هر تنش در منطقه پای قدرت بیرون منطقه را در درون منطقه باز می کند و منافع این کشور را صدمه می زند ؛ ایرانی در تلاش اند تا در منطقه تنها قدرت باشند که با داشتن سیاست تاریحی پان ایرانیزم حرف اول را بگوید و توپ بازی را همیشه در منطقه در دست داشته باشد . پس اهداف ملی منققوی و بین المللی ایران تقاضا می نماید تا مهاجم اولی نباشد
موچودیت امریکا :
5- امریکا از اسراییل دفاع می کند ؛ اکنون اسراییل یکی از شرکای بزرگ امریکا در شرق میانه است و اسراییل در تعریف استراتیژی خارجی امریکا جایگاه خاص خود را دارد ، بعد از این تنش ها سخنگوی وزارت خارجه امریکا به روشنی گفت که امریکا در تمامی تعهدات که با اسراییل دارد کاملا پابند است و در صورت تهاجم بر این کشور با اسراییل می ایستد . این نشانه دیگر است که ایران آنرا در نظر دارد و ایران همیش از این ناحیه نگران است
6- اسراییل هنوز هم کمک های چند ملیاردی نظامی امریکا را سالانه در یافت می کند و توسط آن به مغلق ترین بخش ساخت اسلحه دست یازیده است و اکنون این کشور را به یکی از مراکز بزرگ تکنالوژی نظامی مبدل نموده است . اسراییل یکی از کشور های دوست ناتو بشمار می رود چنانچه قبلا افغانستان نیز این چنین بود ؛ این امر واضع می سازد که دوستان ناتو با وچودیکه عضو این سازمان نیستند ولی در صورت حمله بر آن ها ناتو مانند کشور های عضو می تواند در همیاری اینگونه کشور ها بشتابد . افغانستان بعد از خارج شدن امریکا از افغانستان از جمله کشور های دوست ناتو با اعلام امریکا بیرون شد .
7- روابط مردمی : اسراییل یک روبابط بسیار تنگاتنگ با امریکا و مردم امریکا دارد ، امروز بزرگترین لابی های امریکا و بزرگترین سرمایداران این کشور یهودی بوده و بالاتر از 65 فیصد تاثیرات برسیاست های خارجی این کشور دارند ، از این دید جنگیدن با اسراییل به گفته جمال عبدالتاصر ریس جمهور فقید مصر جنگیدن با اسراییل معنی جنگیدن با امریکا را دارد اعراب با فراموش کردن این اصل تا هنوز چند بار این اشتباه را مرتکب شده اند و ایران فکر می کنم متوچه این اصل است .
فداراتیف روسیه و چین :
8- روسیه و چین دو قدرت بزرگ بریکس و شانگهای همانطوریکه با ایران دوست های بزرگ اند با اسراییل نیز روابط خوب دارند اسراییل با تمامی نزدیکی که با امریکا دارد در بحران اوکرایین زیاده کاری نکرد که سبب رنجش روسیه را مهیا سازد و روسیه و چین نیز در بحران غزه کار بسیار بزرگ را برای حماس انجام ندادند گه برای اسراییل غیر مترقبه باشد این دو کشور مانند کشورهای دیگر ناله های اتش بس را سر می دادند و تا هنوز آنرا تکرار می کنند، به این صورت دیده می شود برخلاف اسراییل که در عقب خود امریکا را دارد عقب ایران خالیست .
ایران هیچگونه توافق امینتی را با روسیه و چنین ندارد که در صورتیکه مورد تهاجم قرار گیرد ایندو کشور عکس العمل نشان دهد به این صورت ایران در کارزار ایران اسراییل تنهاست و اینرا خود ایران و اسراییل نیز می داند .
9- روسیه و چین دارای استراتیژی های منطقوی و بین المللی اند که هر دو در صدد تطبیق آن مطابق منافع ملی این کشور ها شکل گرفته است . هردو در صدد اند تا کاری نشود که اهداف بزرگ منطقوی و بین المللی آنان خدشه پذیر شود ؛ از اینرو فکر می کنم که در این تنش ها ایندو کشور نقش میانجی را بازی خواهند کرد و از هردو طرف تقاضا خواهند کرد که آرام شوند و به آرامی منطقه را کنترول کنند برای اینکه هر دو کشور در استراتیژی های بزرگ سه کشور امریکا روس و چین تعریف های دوستان نزدیک دارند که در تقسیم سوم جهان حصه ایشان معلوم باشد و حق ایشان محترم دانسته شود .
10- روس و چین هر دو در تعریف های استراتیژی های جهانی خود از برخورد اجتناب می کنند تنها روی آوردن فشار تکیه دارند . فکر من این است که تنش های موجود در دایره این استراتیژی ها مطالعه می شود ، هرگونه تنش منطقوی با وچود پیامد بد و ناگوار برای کشور های منطقه یک امیتاز را برای قدرت جهانی بار می آورد و قدرت های منطقه را زیاده به قدرت های چهانی وابسته می سازد که این خود حاکمیت قدرت های بزرگ در زمان ما امریکا روسیه و چین نشان می دهد
نتیجه :
در صورتیکه معادله ها بر اساس ده عامل که ما از آن یاد کردیم شکل گیرد جنگ مستقیم میان ایران و اسراییل صورت نخواهد گرفت برای این که این ده عامل مانع چنین امری می شود ؛ ولی اگر معادله تغیر کند من آنرا حالت غیر مترقبه می خوانم تنش شکل دیگری خواهد گرفت که امید وارم چنین نشود .